در نوع جدیدی از مظلومنمایی و محبتخواهی که این روزها هی به چشمم میخورد و آزارم میدهد، این یکی از همه جالبتر است. مینویسید: «ما تمام تیرهایمان را زدیم» یا «ما آدمهای سادهای بودیم» و سپس مقداری از خودتان تعریف و تمجید میکنید (مبالغه کنید، زندگی یعنی اغراق): «ما رستم دستان بودیم و از هیچ چیز نمیترسیدیم (آره جون عمهت)» یا «چیز زیادی از جهان نمیخواستیم» و حالا چون آدمهای بسیار متعهد و رنجکشی هستید به مشکلات اجتماعی هم میپردازید و لگدی هم به نسلهای جاهل و احمق قبلی که همهش درگیر دین و مذهب و خرافات و اینجور مهملات بودند، میزنید و سیاههای از درخواست و آرزوها را (صدالبته در لفافه) ردیف میکنید که حتی حضرت سلیمان نبی هم از آنها محروم بود. پایانبندیاش راحتترین بخشش است: «هر چه بود گذشت، ما زورمان به خواستههای شما نرسید» یا «ما اعتماد کردیم، زخم خوردیم، بلند شدیم، ادامه دادیم، جهان بیرحمتر از هیولاهای قصههایی بود که در کودکیمان میخواندیم.» فقط ما و ما. ما اینجا، ما آنجا، ما همه جا. چون شما من نیستید. چون شما محتاجید. شکنندهاید. حتی آنقدر جرئت ندارید که بنویسید من و طبیعیست که نتوانید بنویسید خودم کردم که لعنت بر خودم باد. از این جهت شبیه آنهایی هستید که وقتی فیلم جفتگیری مشهورکی درمیآید یا خبر خودکشی لکاتهای منتشر میشود، فوری علم «ما مقصریم» برمیدارند. باباجان، آه و اوهش واسه یکی دیگهست ولی فحش و تفش واسه منی که یک گوشه نشستهام و دارم کتابم رو میخونم؟ یا مثلاً کسانی که تا یکی مشت و لگد بهتری میزند یا با فیلم درپیتش که به لعنت خدا هم نمیارزد، برندهی جایزهای میشود، شروع میکنند به افتخار کردن به خودشان و مملکتشان (همان خرابشده) و جفت پا و دعو خسته ترینم.......
ما را در سایت خسته ترینم.... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : lachute بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 0:47